معماری
معماری به عنوان اجتماعي ترين هنر بشري با فضای اطراف انسان مرتبط است. حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آينده، لحظهاي از زندگي روزمره آدميان غايب نبوده و نخواهد بود. اصول زیباییشناسی برگرفته از هنر، علم و ریاضیات در طراحی معماری مورد استفاده قرار میگیرند، مثل کاربرد خط، شکل، فضا، نور و رنگ برای ايجاد یک الگو، توازن، ریتم، کنتراست و وحدت. این عناصر در کنار هم به معماران اجازه میدهند تا ساختمانهای زیبا و مفید خلق کنند. به بیان بهتر، اصول زیباییشناسی به اضافه جنبههای ساختاری به ساختن یک ساختمان موفق کمک میکند.
معماری را باید از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها ( نظیر خانهها و مکانهای عمومی ) کاملا در حیطه دانش معماری ست،
برخی سازهها و بناهای دیگر(مثل پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنرقرار میگیرند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبه بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطه مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالیکه معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکننده یک نظم کیهانی، منتقلکننده احساس ایثار و حتی آموزشدهنده ایمان و فلسفه مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها بايد عملکرد ایمن و شخصیتی گرم و خانگی داشته باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزه کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
طراحی و دکوراسیون داخلی
طراحی داخلی و دکوراسیون؛ علمی آمیخته به هنر، که در دنیای مدرن امروز بیشتر از هر زمانی به آن نیازمندیم تا در سایه ی آن به آرامش و رضایتمندی از زندگی دست یابیم. دکوراسیون داخلی ، زندگی را برای ما آسان تر میکند، به ما این امکان را میدهد که خانه، محل کار، محل فعالیت و زندگی روزانه خود را آن گونه که می پسندیم و باعث آرامش و افزایش کارایی مان میشود بسازیم.
طراحی داخلی و دکوراسیون داخلی یکی از پر اهمیت ترین و معماری داخلی جذاب ترین کارها در خانه و حتی خانه داری محسوب می شود به طوری که حتی نحوه چیدمان و رنگ ها و بازی با نور در جذابیت محیط زندگی و بر گرمای خانواده و آرامش و احساس راحتی و گاهی انسجام آن در تک تک افرادتاثیر گذار می باشد. زندگی ما پر از رنگ است و می توان با بهره گیری رنگ های گرم و شاد فضای خانه مان را هم شاد کنیم
دکوراسیون پذیرایی عنصری که در شروع باید مد نظر قرارگیرد عملکرد و نحوه استفاده از فضای داخلی است.یک چهار دیواری می تواند به عنوان اتاق خواب ، آشپزخانه ، پذیرایی ، یا دفتر کار شخص معین برای فعالیت مشخص قرار گیرد ضروری است با استفاده از عواملی چون نورپردازی و چیدمان مبلمان تقسیم گردد تا عملکرد هر یک دقیقا مشخص گردد. شکل و نظم اثاثیه می تواند همچون دیوار ها در یک فضا ی بزرگ ایجاد نوعی محصوریت کرده و الگوهای خاصی را به نمایش بگذارد. دکوراسیون پذیرایی حتی یک عنصر تنها قادر است از طریق فرم اندازه و شکل خود فضای را تحت الشعاع قرار داده و حوزه فضایی را نظم بخشد همچنین نور و الگو های تاریک و روشن آن باعت می شود تا قسمتی از فضا جلب نظر کرده و در عوض از اهمیت سایر قسمت ها کاسته شود و در نتیجه فضا از این طریق تقسیم بندی می شود. هدف اصلی از انجام دکوراسیون داخلی بالا بردن زیبا سازی فیزیکی و هماهنگی آن با احساسات درونی انسان میباشد که جز با تاکید بر روابطی چون عاملیت و عملکرد با فرم و .. و همچنین به وسیله عناصر متعلقه و مرتبطی چون رنگ و بافت و ... میسر و مقدور نمیباشد. طراحی داخلی با بکارگیری عناصر فوق سعی در بهینه سازی فضاها و دست یابی به کارایی و کارکرد مناسب در کنار زیبایی و معانی و معناها می باشد.
معماری داخلی با ایجاد مجموعه ای از باید و نباید ها و کثرت ها و کاستی ها و قرار دادن فرم در برابرفرم و فضا هندسه در برابر طبیعت ، داخل در برابر خارج و همچنین قدرت و منطق مردانه از یک سو احساسات زنانه از سوی دیگر می کوشد ارتباط معنایی و فرمال مفهوم میبخشد.در واقع معماری داخلی به وسیله ی این ترکیب می خواهد به اهداف مورد نظر خود در طراحی فضا دست یابد. طراحی داخلی در ایجاد فضایی مطلوب و دلنشین برای افراد جامعه نقش موثر دارد.محیط مناسب یعنی فضایی که بشر در آن می تواند فرغ از فشارهای نا خواسته روانی رشد کرده و شکوفا شود و این خواسته های عقلانی و منطقی هر جامعه است. بنابر این هدف طراحی داخلی بهبودعملکرد فیزیکی و روانی و دست یابی به اصول زیبا شناسی فضای داخلی است.در این میان ، اصولی که در طراحی با هدف ایجاد فضایی معمارانه در نظر گرفته می شود.